گفت وگوی مهر با كیومرث مرادی-۱؛

تلاش می کنم کارهایم شبیه هم نباشد

تلاش می کنم کارهایم شبیه هم نباشد به گزارش آتلیه دات کام، کیومرث مرادی ضمن اشاره به تجربیات جدیدش در تئاتر به جمله ای از حمید سمندریان اشاره می کند که نباید کار جدید یک کارگردان شبیه کار قبلی اش باشد، ازاین رو تلاش می کند آثارش متفاوت از هم باشد.


دریافت 100 MB خبرگزاری مهر -گروه هنر-آروین مؤذن زاده-فریبرز دارایی؛ کیومرث مرادی از چهره های شناخته شده کارگردانی و تدریس تئاتر در ایران است. خیلی از مخاطبان تئاتر طی بیش از ۲ دهه گذشته به تماشای آثار گوناگون مرادی نشسته اند؛ آثاری که هر کدام جایگاه قابل قبول و خاصی را در تئاتر ایران به خود اختصاص داده اند. «افسون معبد سوخته»، «رازها و دروغ ها»، «خواب در فنجان خالی»، «شکلک»، «درس»، «مرگ و شاعر»، «خانه» و «شهر بدون آسمان» همچون آثار موفقی هستند که کیومرث مرادی در مقام کارگردان روی صحنه تئاتر برده است. مرادی در مقطعی از دوران کاری خود همکاری مستمر و مدامی با نغمه ثمینی در مقام نمایشنامه نویس داشت و بازیگران شناخته شده این روزهای سینما و تئاتر ایران همچون پانته آ بهرام، ریما رامین فر، امیر جعفری، نوید محمدزاده و ستاره پسیانی در آثار او به ایفای نقش پرداخته اند. این کارگردان با سابقه تئاتر در تجربه های اخیر خود به سمت شکل های متفاوتی از اجرا رفته است و جسارت تجربه گرایی را در خود حفظ نموده است. وی همین طور به تربیت نسل های جدیدی در حوزه کارگردانی و بازیگری تئاتر پرداخته است و در این راه نیز موفق بوده و جایگاه خاصی را به عنوان یک مدرس تئاتر نیز به خود مختص کرده است. اینروزها سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر میزبان نمایش «تنهایی وتن هایی وطن هایی» نوشته سجاد افشاریان و کارگردانی کیومرث مرادی است. این نمایش برداشتی آزاد از نمایشنامه «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» اثر ماتئی ویسنی یک است که به تاثیر مخرب جنگ خصوصاً بر زنان می پردازد. افشاریان که در این اثر به عنوان بازیگر نیز حضور دارد در تعامل با مرادی، تغییراتی نسبت به نمایشنامه ویسنی یک به وجود آورده است. در متن اصلی یک روانکاو زن درحال گفت و گو با یک زن لطمه دیده از جنگ بوسنی است ولی در «تنهایی وتن هایی وطن هایی» شخصیت زن روانکاو به یک مرد روانکاو تغییر پیدا کرده و بدین جهت بخش های متفاوتی نسبت به متن ویسنی یک، به نمایش افزوده شده است. یکی از خاصیت های اجرای «تنهایی وتن هایی وطن هایی» تعاملی بودن آن است؛ مخاطب در این نمایش صرف یک تماشاگر نیست و بواسطه تعاملی که سجاد افشاریان بازیگر با او دارد، در نمایش دخیل می شود و در روند اجرای اثر موثر است. به بهانه اجرای این اثر نمایشی گفتگویی را با کیومرث مرادی تدارک دیدیم که طی آن درباره ی تجربه گرایی خود، دغدغه هایی که موجب ایجاد «تنهایی وتن هایی وطن هایی» شد و همین طور انتخاب شیوه تعاملی با مخاطب برای اجرای این اثر نمایشی، سخن گفت.
در ذیل بخش اول این گفت و گو آمده است: * شما به عنوان کارگردانی صاحب سبک در تئاتر ایران شناخته می شوید و در عین حال در حوزه تدریس تئاتر نیز فعال هستید و هنرجویان و دانشجویان زیادی مشتاق نحوه و شیوه تدریس شما هستند و زیر نظر شما آموزش دیده اند. در آغاز این گفت و گو اگر مایل باشید درباره ی شروع روند تولید نمایش «تنهایی وتن هایی وطن هایی» صحبت نماییم و اینکه به سراغ نمایشنامه ای از ماتئی ویسنی یک رفتید. آیا این اثر پیشنهاد سجاد افشاریان بود و سپس آنرا نوشت یا نشات گرفته از دغدغه های چند سال اخیر خود شما نسبت به موضوع جنگ و زنان بود؟ در نمایش «نامه های عاشقانه از خاورمیانه» که قبل تر از این روی صحنه بردید نیز به موضوع جنگ و زنان پرداختید. ضمن این که بفرمایید تعامل شما و سجاد افشاریان در عرصه نگارش نمایشنامه «تنهایی وتن هایی وطن هایی» چگونه بود؟ کیومرث مرادی: این ماجرا ۳ بخش دارد؛ اول اینکه به عنوان کارگردان هیچ اثری را بدون دغدغه کار نکرده ام برای اینکه معتقدم زمانی تئاتر تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد که اندیشه ورز باشد. اصولاً اهتمام می کنم فرزند زمانه خود باشم و در زمان و تاریخی که زندگی می کنم حرف خودرا بزنم. جنگ برای من ابعاد مختلفی دارد و امروزه شاهد می باشیم خاورمیانه چه جنگی را تجربه می کند؛ جنگی که در جنگ جهانی دوم نژادی تحمل اش کرده و شاید به علت تبعات آن جنگ و آن اتفاقات امروزه بدون در نظر گرفتن اینکه چه کاری انجام می دهد، ۴ هزار و ۸۰۰ کودک را می کشد. جنگ در همه جای دنیا یک پدیده غیر انسانی است و گاهی مواقع آدم ها چون نمی توانند پای میز گفت و گو بنشینند به جنگ روی می آورند. نخستین قربانی های این جنگ ها کودکان و زنان هستند. فرق نمی کند این جنگ، جنگ تسلیحاتی باشد یا جنگ مجموعه ای آدم باشد که به خودشان اجازه نمی دهند در مقابل یک نوع تفکر بنشینند و حرف بزنند و گفت و گو کنند. با این نگاه و اندیشه و فکری که داشتم به سمت این نمایشنامه رفتم. اهتمام کردم نگاهی را در این اجرا داشته باشم که نگاهی است که در جامعه پس از جنگ در کشور من هم وجود دارد. هر جنگی که در اجتماع من و اطراف جامعه من و کشور من اتفاق می افتد تبعات زیادی روی نسل پس از من و جوانان دارد که یکی از عناصر خیلی مهم اش مهاجرت است. من اصلاً مفهوم مهاجرت را نمی فهمم در صورتیکه خودم این مهاجرت ها را فقط به قصد تحصیل انجام دادم و بعد به کشورم بازگشتم برای اینکه این کشور مال من است، چون این جا به دنیا آمده ام. متن ماتئی ویسنی یک دغدغه ای را در جهان بزرگی به نام جنگ بالکان و حمله ای که بوسنی شد و نسل کشی رخ داده در آن جا، مطرح می کند که نظرم را جلب کرد. قبل از آن که با سجاد افشاریان صحبت کنم، معتقد بودم که ۲ کاراکتر زن در نمایشنامه ویسنی یک رویکرد دراماتیکی را برای من در زمانه الان ایران، ایجاد نمی نماید. اصلاً منظورم این نیست که نمایشنامه ویسنی یک ایراد دارد بلکه در نوع خودش اثری بسیار درخشان است. اما وقتی من به عنوان کارگردان خواستم اثر را تبدیل به اجرا کنم، این حق را به خودم دادم در دراماتورژی به این فکر کنم که آیا در زمانه من، مکان من و جای من، ۲ زن خصوصاً زنی به نام کیت که پزشک بود و به جز گزارش گرفتن هیچ رویکرد دراماتیکی با شخصیت مقابل اش برقرار نمی کرد، برای من به عنوان مخاطبی که می بینمش جذاب هست یا نه؟ واقعیت این است که برای من جذاب نبود. بدین سبب در نخستین گام تصمیم گرفتم کاراکتر کیت را به عنوان یک زن پزشک به یک مرد پزشک تبدیل نماییم. به این نتیجه رسیدیم که به این شکل رابطه ۲ کاراکتر می تواند رابطه دراماتیک تری شود، همین طور گفت و گو و کش مکش بین این ۲ کاراکتر نیز می تواند جذاب تر باشد. طبیعتاً جنگ، خشونت و کلمه تجاوز برای من بسیار مهم بود و برای من به عنوان کارگردان این کار، کلمه تجاوز بسیار مهم و کلیدی بود. کلمه تجاوز در جهان مدرن امروز معانی، تبعات مختلف و قربانی در نوع های مختلفی دارد. معتقدم امروزه یکی از بزرگ ترین سیستم هایی که به انسان تجاوز می کند، شبکه های مجازی و تمام کارهایی است که در شبکه های مجازی اتفاق می افتد. شبکه های مجازی به مغز تمامی آدم ها تجاوز می کند و اجازه فکر کردن را از آدم ها می گیرد با این رویکرد بود که در جست وجوی بازیگر توانایی بودم که بتواند نقش کیت را بازی کند. واقعیت این است که من اصولاً آدم باهوشی هستم، به خاطر این می گویم باهوش چون همیشه انتخاب بازیگر انجام داده ام و همیشه کاراکترها به من می گویند که کجا بروم و بدنبال چه بازیگری باشم. سجاد افشاریان ۲ خاصیت بسیار بزرگ داشت؛ اول این که سلبریتی به مفهوم زشت اش نیست. دومین خاصیت مهم اش، زیست فوق العاده سجاد افشاریان در رشد و پیشرفت اش، به عنوان جوانی که از شهر شیراز به تهران آمد و سختی های خیلی زیادی که متحمل شد، است. سجاد یکی از هنرمندان بسیار فوق العاده کشور ما است و از مثال هایی است که می توان به آن اشاره نمود که چگونه این آدم گام به گام خودرا به نقطه ای که هم اکنون در آن به سر می برد، رسانده است. سجاد افشاریان بسیار زحمت کش و بسیار ساعی است. به نظرم مخاطبی که امروز سجاد افشاریان را دنبال می کند، فارغ از اینکه دغدغه زیستی و ادبیات درخشان او را می شناسد، قرابتی بین سختی هایی که خود متحمل شده با زیست و تجربه سجاد افشاریان داشته، احساس می کند. سجاد افشاریان به علت تجربیات و زیستی که داشته است آدمی آبدیده شده و برای من همان روانکاوی بود که می توانست با مردم هم حرف بزند. در ساختار ذهنی من به عنوان کارگردان اثر، رئالیتی شوهایی که در دنیا اجرا می شوند و طی آنها یک روانکاو یک قربانی واقعی را می آورد و آغاز به گفت و گو با او، زیست او را تجربه کردن و در عین حال برقرار کردن تعامل با مخاطبان می کند، مدنظر بود. با این نگاهی که من از ابتدا داشتم، بجای یک بازیگر شناخته شده سینما، یک بازیگر فوق العاده تئاتر باید انتخاب می شد تا من را از مظان بسیاری از چیزهایی که دوستان عزیز، دوستان دیگرشان را در مقابل آن قرار می دهند، دور و مبرا کند و به من به عنوان یک کارگردان کمک نماید که خودرا به سمت تئاتر دغدغه مند و خردورزی ببرم که می خواهد با زبان دیگری با مخاطب خود حرف بزند. طبیعتاً جنگ، خشونت و کلمه تجاوز برای من بسیار مهم بود و برای من به عنوان کارگردان این کار، کلمه تجاوز بسیار مهم و کلیدی بود. کلمه تجاوز در جهان مدرن امروز معانی، تبعات مختلف و قربانی در نوع های مختلفی دارد. معتقدم امروزه یکی از بزرگ ترین سیستم هایی که به انسان تجاوز می کند، شبکه های مجازی و تمام کارهایی است که در شبکه های مجازی اتفاق می افتد. شبکه های مجازی به مغز تمامی آدم ها تجاوز می کند و اجازه فکر کردن را از آدم ها می گیرد. همه این دغدغه ها موجب شد روزی نزد سجاد افشاریان بروم و با او صحبت کنم، متن را به او پیشنهاد بدهم و در عین حال دلیلهای خودرا هم درباره ی این که چرا شخصیت روانکاو زن باید به روانکاو مرد تغییر پیدا کند، مطرح کنم. هم بدین سبب که همیشه من و سجاد افشاریان دوست داشتیم با هم کار نماییم و هم به علت دغدغه های مشترکی که در متن برای ما وجود داشت، این متن را دست گرفتیم و آغاز به اتودزدن، تمرین کردن و کار کردن کردیم. به این نتیجه رسیدیم وقتی با تحلیلی که داشتیم می شود یک کاراکتر متن تغییر پیدا کند پس می توان بخشهایی از متن و همین طور زبان نمایش را هم تغییر داد. سجاد افشاریان نیز خیلی آگاهانه و کم کم نوشتن متن را انجام داد.
* کیومرث مرادی گویا در روند کاری خود، کارگردانی و مواجه اش با تئاتر، تغییری به وجود آورده است. گویا قصد تجربه کردن دارد و علاقمند است سبک و شیوه های جدیدی را تجربه کند. شما تا مقطعی یک روند باثبات را در کارگردانی تئاتر طی کردید و سپس این جسارت را به خرج دادید و به سراغ تجربه گرایی رفتید. این تغییر روند بر چه اساسی شکل گرفت؟ من به عنوان کسی که ۳۳ سال است کار کارگردانی تئاتر انجام می دهم. نخستین تجربه کارگردانی ام با متن رئالیستی «صبح طلوع می کند» از ابراهیم مکی بود. در آن مقطع کسی جرات نمی کرد متنی از ابراهیم مکی را که نگاهی خاصی رویش بود و به عنوان یک توده ای شناخته می شد، کار کند. من «صبح طلوع می کند» را در جشنواره تئاتر دانشگاهی و بعد از آن در قالب اجرای عمومی روی صحنه بردم و نوع دغدغه خودم را به عنوان کارگردان ۲۰ ساله آن زمان، مطرح کردم. امروز که ۵۳ ساله هستم، همیشه یک هشدار را به خود می دهم که از استادم آقای حمید سمندریان یاد گرفتم که می گفت «سعی کن هیچ کارت شبیه کار قبلی ات نباشه». جهان مدام تغییر می کند و سرعت تغییرش آن قدر زیاد است که بعضی مواقع کارگردان های میان سال کم کم از سرعت تغییر عقب می مانند. برای همین کم کم کهنه می شوند. * فقط بدنبال ایجاد فضایی امن برای خود هستند. بله، این ماجرا وجود دارد. واقعیت این است سرعتی که تکنولوژی فارغ از خوب یا بد بودن آن، برای انسان به ارمغان آورده است، خیلی جلوتر از آدم هایی است که الان زیست می کنند؛ من اسم شان را می گذارم آدم های قدیمی یا آدم های کلاسیک، چه در عرصه تئاتر، چه در عرصه سینما و چه در عرصه سیاست و اقتصاد و علم پزشکی. اگر این آدم ها خودرا به روز نکنند و جلو نروند و با تغییر زیست نکنند اتفاق مهیبی رخ می دهد و آن گسست بین آن نسل و جامعه است. بخشهایی از این اتفاق را در جامعه خودمان شاهد می باشیم. * حتی در تئاتر ما اتفاق افتاده است. کار کردن با این نسل ها موجب شد تا تغییر سویه یا تغییر شد یا بالعکس سقوط جامعه هنری و فعالان اش را ببینم. همیشه به خودم می گویم اثری را باید خلق کنم که بتواند نه اینکه به نسل بعد چیزی یاد بدهد برای اینکه معتقدم بهتر است آدم ها در این دور و زمانه چیزی به هم یاد ندهند، بلکه چیزی به آدم ها نشان دهد؛ چراغ قوه ای باشد که مسیر را نشان دهد به طرز وحشتناکی هم اتفاق افتاده است. طبیعتاً تئاتر ما آیینه قسمتی از جامعه ما است. من بواسطه اینکه در بخش آموزش تئاتر نیز فعال هستم، خیلی با نسل های بعد ارتباط دارم. روزی به دوستی که در شورای شهر فعال است و خیلی هم زحمت می کشد، گفتم که وقتی بامداد با ماشین به شورا بروی و شب باردیگر با ماشین به خانه برگردی خیلی فرق دارد که نفس به نفس جوانان متفاوت به لحاظ سنی و فکر و اجتماعی باشی. شاگردانم شامل متولدهای نسل های نیمه دوم دهه ۵۰، دهه ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ می شوند، تعدادی از آنها هنرمندان مطرحی شدند، تعدادی از آنها از ایران رفتند، برخی در ایران ماندند، برخی افسرده اند، برخی کار نمی کنند. کار کردن با این نسل ها موجب شد تا تغییر سویه یا تغییر رشد یا بالعکس سقوط جامعه هنری و فعالان اش را ببینم. همیشه به خودم می گویم اثری را باید خلق کنم که بتواند - نه اینکه به نسل بعد چیزی یاد بدهد برای اینکه معتقدم بهتر است آدم ها در این دور و زمانه چیزی به هم یاد ندهند- چیزی به آدم ها نشان دهد؛ چراغ قوه ای باشد که مسیر را نشان دهد. تئاتر از دید من گفت و گو است. به این فکر می کردم که این گفت و گو را به چه صورت در نمایش و اجرا و با مخاطب ایجاد کنم. تمام ساختارهای نمایش «تنهایی وتن هایی وطن هایی» از تعامل با تماشاگر شکل گرفته است که کار خیلی مشکل و جنجالی است. مخاطب تئاتر مثل جامعه ما آدم های خسته ای هستند و گاهی حتی توان صحبت کردن ندارند، سخت اند، تلخ اند، این واقعیت را نمی توان کتمان کرد و هر کسی کتمان کند کار اشتباهی کرده است. آدم ها نیاز دارند با هم گفت و گو کنند برای اینکه وقتی با هم گفت و گو کنند، سبک می شوند، چیزی که در جامعه ما بسیار کم است و بیشتر مونولوگ وجود دارد. آدم ها در جامعه ما اجازه اظهارنظر کردن به یکدیگر نمی دهند و در نتیجه فرصت ایجاد گفت و گو را از بین می برند. این مجموعه، مغز اتفاقی است که برای نمایش «تنهایی وتن هایی وطن هایی» افتاد. من تمام مدت مترصد این بودم که به سمت این متن ماتئی ویسنی یک حرکت کنم. متن ویسنی یک حدود ۳۰ سال پیش نوشته شده است و چیزی که برای من مهم بود این بود که چگونه این تعامل و گفت و گو را شکل بدهم. * از همان ابتدای امر ایده اجرائی اینتراکتیو یا تعاملی بودن نمایش «تنهایی وتن هایی وطن هایی» مدنظرتان بود؟ از همان لحظه اول این ایده مدنظرم نبود و گام به گام به این سمت حرکت کردیم. این ایده اجرائی، کم کم و در تعامل با سجاد افشاریان به وجود آمد.
* فکر می کنید این تعامل با تماشاگر تا چه حد موفق بوده است؟ خیلی دشوار است از یک کارگردان بپرسید کاری که کردی موفق بوده یا نه، این را شما یا مخاطب باید بگویید. برخی به من نقد کردند که دوسویه چیدن جایگاه تماشاگر برای فروش بیش تر بوده است. واقعیت این است که ساختار نمایش یک جنگ تن به تن بین روانکاو و مریض اش بود و من دوست داشتم این جنگ در زاویه ۳۶۰ درجه اتفاق می افتاد. من تا جایی که توانستم دوسویه جایگاه تماشاگر را به هم نزدیک کردم و فاصله بین آنها بیش تر از ۴ متر نیست. برای اینکه می خواستم مخاطبان یکدیگر را ببینند و مانند برنامه های تلویزیونی یا همان رئالیتی شوها باشد که فکر می کنم این اتفاق خوب شکل گرفت. * کار پرچالشی است. وقتی می خواهید مخاطب را درگیر اجرا کنید و حرف بزند، وارد دنیایی ناشناخته می شوید. مخاطب خصوصاً امروزه می تواند واکنش های غیرقابل پیش بینی داشته باشد. من شانس بزرگی داشتم و شانس بزرگ من، سجاد افشاریان بود. سجاد افشاریان یک تئاتری است که گونه های مختلف تئاتری را کار کرده و حضورش روی صحنه حضوری معمولی نیست. درست به مانند معین البکایی که در تعزیه، تعزیه خودرا مدیریت می کند. * حتی در نمایش معرکه گیری هم می کند. دقیقاً. یکی از کارهای جالب و جذاب سجاد در آغاز کار جابه جا کردن مخاطبان است، گویی صحنه خودرا برای این مراسم آماده می کند. این اتفاق موجب ایجاد اعتماد دوطرفه بین کاراکتر روانکاو یا همان کیت با تماشاگر می شود. واقعیت این است که چون سجاد افشاریان متن را نوشته طرح جذابی را هم در آن مدنظر قرار داده که با تماشاگر شروع سلام و احوالپرسی و گپ زدن می کند. تماشاگر کم کم متوجه می شود که قسمتی از این اجرا است. تماشاگر امروز اصلاً تماشاگر ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ سال پیش نیست، خیلی باسواد است، خیلی تئاتر تعاملی را می شناسد و خیلی خوب اندازه حرف زدن و گفت و گو را می داند، هیچ گاه ندیدم مخاطب به حدی حرف بزند که سجاد مجبور به قطع کردن حرف او باشد. این نشان میدهد مخاطبی که به تماشای آثار امروز می نشیند دانا است و شیوه های اجراهای امروز را می شناسد. موضوعی که شما مطرح کردید دغدغه بسیاری از دوستان در اداره کل هنرهای نمایشی و مدیریت بود. من مدام به آن عزیزان گفتم که اجازه دهید این گفت و گو کم کم در این کار سنت بشود و آنها نیز تعامل کردند. برخی مواقع ممکنست مخاطبی حرف هایی بزند که با یک شوخی سجاد افشاریان که به او یک بطری آب تعارف می کند و می گوید آرام باش، شکل جدیدی از گفت و گو را تجربه کند. به نظر من هرچه تجربه علمی و کاری یک کارگردان مثل من بالا می رود، جهان شانس تجربه کردن به او را می دهد. شاید اگر در دوره جوانی کارگردانی ام این کار را انجام داده بودم، جامعه هنری این قدر من را نمی پذیرفت که امروز معتقد می باشد کیومرث مرادی خیلی کار اجرا کرده که به این شکل از اجرا رسیده است. ادامه دارد...


منبع:

1402/09/18
10:41:22
5.0 / ۵
293
تگهای خبر: آموزش , پیشرفت , تكنولوژی , جشن
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
جمع 2 و 2 ؟
آمار بازدید سایت
بازدید امروز: 2,798
بازدید دیروز: 4,426
هفته اخیر: 41,310